نام انگلیسی: Blue Is the Warmest Colour
فیلم درام ، رمانتیک فرانسوی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی عبداللطیف کشیش برگرفته از داستان مصوری به همین نام نوشته جولی مورف است. این فیلم در شصت و ششمین جشنواره فیلم کن برنده نخل طلایی شد. فیلم با نام فرانسوی فیلم زندگی اَدِل به فرانسوی (La vie d'Adèle)در کشورهای فرانسوی زبان به نمایش درآمده است.
در مراسم اهدای نخل طلا به این فیلم، از بازی اَدِل اگزارکوپولوس، ایفاگر نقش «اَدِل» نیز ستایش شد. استیون اسپیلبرگ، رئیس هیئت داوران در این مراسم گفت که بنابر تصمیم اعضای هیئت داوران، نخل طلا علاوه بر کارگردان، استثنائن به دو هنرپیشه زن این فیلم، یعنی اَدِل اگزارکوپولوس و لئا سیدو نیز اهدا میشود.
این فیلم روایتگر عشق میان دو زن همجنسگرا است که در قالب تصاویری بیپرده و صریح نشان داده میشود. فیلم، دختر جوانی به نام «اَدِل» (با بازی اَدِل اگزارکوپولوس) را به تصویر میکشد که اگرچه در ظاهر از نظر جنسی به مردان تمایل دارد، اِما پس از آشنایی با دختری به نام «اِما» (با بازی لئا سدو) به او دل میبازد. «زندگی اَدِل» روایتگر این دلدادگی و چگونگی بهوجودآمدن فاصله تدریجی میان این دو دختر است.
اَدِل دختری 15 ساله؛ دبیرستانی و درونگرا در میان همکلاسیهایی که دایم به شایعهپردازی و گفتگو درباره پسرها مشغولند درس میخواند. یک روز در حال عبور از خیابان او زنی با موهای کوتاه آبیرنگ میبیند و به سرعت جذب او میشود. او با یک پسر در مدرسهاش قرار عاشقانه میگذارد و با هم رابطه جنسی برقرار میکنند ولی به سرعت دچار نارضایتی شده و رابطهاش را به هم می زند. اَدِل پس از داشتن فانتزیهایی درباره زنی که در خیابان دیده بود و گفتگو با دوست دختری در مدرسه که به نظر میرسید به او تمایل جنسی داشت و به اصطلاح حرفهایش شبیه "لاس زدن" بود، درباره هویت جنسی خود دچار مشکل میشود. یکی از دوستانش به نام والنتین که پسری آشکاراهمجنسگرا است، به نظر میرسد که آشفتکی او را درک میکند و او را به یک کلوب رقص گیها میبرد. پس از مدتی، اَدِل آنجا را ترک میکند و به یک کلوب رقص لزبینها میرود. و در میان توجه چند زن دیگر گرفتار میشود. زن مو آبی مداخله میکند و ادعا میکند که اَدِل دختر خاله اوست. این زن "اِما" نام دارد که از مدرسه هنر فارغالتحصیل شده است. آنها با هم دوست میشوند و زمان بیشتری را با هم صرف سپری میکنند. دوستان اَدِل در مدرسه به لزبین بود او مشکوک میشوند و او را طرد میکنند. بهرغم این واکنشها او به شدت به اِما نزدیک میشود. پیوند آنها عمیقتر میشود و آنها یکدیگر را در یک پیکنیک میبوسند. در ادامه با هم رابطه جنسی برقرار میکنند و رابطهی عاشقانه آنها شکل میگیرد. خانواده هنردوست اِما پذیرای این زوج هستند ولی اَدِل به خانواده سنتی خود که از طبقه کارگری است میگوید که اِما فقط مدرس کلاس فلسفهی او است.
در سالهای بعد، این دو زن به عنوان معشوقه در کنار هم زندگی میکنند. اَدِل مدرسه را تمام میکند و به کارکنان آموزشی یک مدرسه ابتدایی محلی میپیوندد در حالی که اِما تلاش می کند در حرفهی نقاشی پیشرفت کند. اَدِل در میان دوستان روشنفکر اِما حس ناخوشایندی دارد و اِما شغل معلمی او را تحقیر میکند و او را به تکمیل مهارت نویسندگی ترغیب میکند. اَدِل از ایفای نقش فِمه در رابطهشان لذت میبرد ولی اِما از نظر جسمی و روحی از او دور میشود. کم کم متوجه میشوند که چقدر مشترکات کمی دارند. با پدید آمدن پیچیدگیهای احساسی بسیاری در رابطهشان، اَدِل در تکانشی از آشفتگی و تنهایی با مردی از همکاران خود ارتباط جنسی برقرار میکند.
اِما از این رابطه باخبر میشود و اَدِل را از آپارتمانش بیرون و او را دلشکسته و تنها رها میکند. زمان میگذرد و گرچه اَدِل از شغلش به عنوان مربی مهد کودک رضایت دارد، حزنی شرحناپذیر او را احاطه میکند. این دو دوباره یکدیگر را سرانجام در یک رستوران ملاقات میکنند. اَدِل هنوز عمیقن عاشق اِما است و به رغم ارتباط قویای که هنوز بین آنها مشهود است، اِما هماکنون در یک رابطه به لیز –زن بارداری که چند سال پیش در یک مهمانی دیده بود و هم اکنون یک دختر دارد- متعهد است. این نشان میدهد که آن دو همدیگر را سالهاست که میشناسند و در مهمانی دوباره باهم آشنا شدهاند. اَدِل بههم می ریزد ولی بروز نمیدهد. اِما اذعان میکند که از نظر جنسی ارضا نمیشود ولی این را به عنوان بخشی از فاز جدید زندگیاش پذیرفته است. اِما با جملاتی به اَدِل اطمینان میدهد که رابطه آنها با هم ویژه بوده است: "من احساساتی پایانناپذیر به تو دارم، همیشه خواهم داشت. تمام طول زندگیام" و با جملاتی دوستانه از هم جدا میشوند.
فیلم با حضور اَدِل در نمایشگاه هنری اِما پایان مییابد. تابلویی از یک پیکر عریان به دیوار آویخته شده که اِما آن را در دوران شکوفایی نفسانی خود در زمانی که با هم بودند کشیده است. در حالی که حواس اِما مشغول لیز و دیگر مهمانان است، متوجه حضور اَدِل می شود. اَدِل به اِما بابت موفقیتش در هنر تبریک میگوید و پس از گفتگوی کوتاهی با یک مرد جوان که قبلن در فیلم دیده بود، آنجا را ترک میکند. مرد مذکور به دنبال او میافتد ولی در مسیری اشتباه او را گم میکند. اَدِل به سوی آیندهای نامعلوم گام برمیدارد و فیلم تمام میشود.
منبع: ویکیپدیا
شناسنامه فیلم:
جایزهها:
این فیلم در 99 مورد برنده جایزه و در 75 مورد هم نامزد دریافت جایزه شده است. مهمترین آنها عبارتند از:
نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان (فرانسه):۷۱امین مراسم گلدن گلوب - جایزه گلدن گلوب
نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان (فرانسه): بفتا ۲۰۱۴ - جوایز آکادمی فیلم بریتانیا
نامزد بهترین فیلم:۲۶مین جوایز فیلم اروپا
نامزد بهترین کارگردان به عبداللطیف کشیش: ۲۶امین جوایز فیلم اروپا
نخل طلا به عبداللطیف کشیش، ادل اگزارکوپولوس و لئا سدو: جشنواره فیلم کن ۲۰۱۳
جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم به عبداللطیف کشیش
نامزد بهترین فیلم اروپا (فرانسه): ۲۸امین جوایز گویا - جوایز گویا
بهترین بازیگر زن به ادل اگزارکوپولوس: انجمن ملی جوایز نقد و بررسی ۲۰۱۳
نامزد بهترین بازیگر زن به ادل اگزارکوپولوس: ۱۸مین جوایز ستلایت
نامزد بهترین بازیگر مکمل زن به لئا سدو: ۱۸مین جوایز ستلایت
نامزد بهترین فیلم خارجی (فرانسه): ۱۸مین جوایز ستلایت
بازیگران:
لئا سیدوکس: اِما
اَدِل اگزارکوپولوس: اَدِل
سلیم کِچیوچه: سمیر
اورلین رکوینگ: پدر اَدِل
کاترین سالی: مادر اَدِل
بنجامین سیکسو: آنتونی
مونا واراونز: لیز
درونمایهها و تفسیر:
فیلم مباحثات زیادی بر سر درونمایههای گوناگون موجود در خود برانگیختهاست. یکی از عناصر موضوعی مورد تأکید که منتقدین و مخاطبین به آن پرداختهاند، طبقه کارگر و طلب آزادی و عشق میان دو کاراکتر اصلی، اَدل و اِما است.
اشاره به طبقه اجتماعی بین دو صحنه میز شام کنارهمگذاری شده؛ خانواده محافظهکار طبقه متوسط اَدل درباره موضوعات پیشپاافتاده حرف میزنند، در مقایسه با خانواده روشنفکرتر و از طبقهی اجتماعیِ بالاتر اِما که صحبتهایشان بیشتر حول محور مسائل اگزیستانسیال میگردد؛ هنر، حرفه شغلی، زندگی و عشق و آرزو. شاید یکی از مهمترین تفاوتهای بین دو خانواده این است که خانواده اِما از رابطه همجنسخواهانه آن دو آگاه است در حالی که خانواده محافظهکار اَدل تصور میکند آنها فقط با هم دوستاند.[۵] برخی منتقدین گفتهاند که مسئله طبقه اجتماعی در فیلمهای کشیش درونمایهایست تکرارشونده؛ یکی از منتقدین فیلم اظهار کرده: «در اثر اخیر کشیش، طبقه اجتماعی و شکافی که ایجاد میکند رشتهای حیاتی است که داستان حول آن تنیده میشود، او حتی اسم قهرمان پرشروشور قصه (رمان مصور آبی گرمترین رنگ است) را از کلمانتین به اسم بازیگر فیلم تغییر داد، تا حدودی به این خاطر که این واژه در عربی به معنی «عدالت» است. علاقه و آشنایی او با دنیای آموزش، که در اینجا در قالب احترام و علاقه تأثیربرانگیزی که اَدل برای آموزگاری قائل است نشان داده شده، یک مشخصه درخور توجه دیگر است.
یکی از مفسرین به فاصله سیاسی اَدل، که همچنان که تجربیات زندگیاش تغییر میکنند تحول مییابد و دیدگاههای دگرگونشوندهاش را بازتاب میدهد، اشاره میکند: «آبی گرمترین رنگ است چیز جدیدی ندارد، دستکم در نگاه اول. اَدل که با چهرههای سیاهپوست و عرب قاب گرفته شده، در تظاهراتی اعتراضی که خواهان اختصاص کمکهزینه تحصیلی به شیوهای بهتر است شرکت کرده. موسیقی که پخش میشود، ترانه "On lâche rien" («ما هرگز تسلیم نمیشویم») است متعلق به کدور حدادی الجزایریالاصل که ترانه رسمی حزب کمونیست فرانسه است. با این همه، به محض این که اَدل رابطهاش با اِما را آغاز میکند، او را دوباره در حال تظاهرات با معشوقهاش در رژه همجنسگرایان میبینیم.
آبی گرمترین رنگ است همچنین مملو از سمبولیسم بصری است. رنگ آبی همه جا در فیلم به کاربردهشده - از نورپردازی کلوب همجنسگراها که اَدل به آن سر میزند، تا پیراهنی که در صحنه آخر بر تن دارد و مهمتر از همه موها و چشمان اِما. برای اَدل، آبی پیامآور کنجکاوی، شور، عشق و نهایتن اندوه است. اَدل همچنین بارها به پابلو پیکاسو اشاره میکند که یک دوره آبی حزنآلود را از سر گذراند. همچنان که اِما از رابطه عاطفیاش با اَدل خارج میشود و شور عشق رو به افول میگذارد رنگ آبی موهایش را از بین میبرد و مدل موی طبیعیتر و محافظهکارانهتری را برمیگزیند. در فیلم همچنین بهوفور تصویر غذا وجود دارد، از اسپاگتی معمول تا تجربه اول اَدل هنگام خوردن صدف. روابط نیز، چه دگرجنسگرایانه و چه همجنسگرایانه، یکی از قوههای محرکه فیلم هستند، از اولین رابطه عاطفی محکوم به شکست اَدل با توما تا رابطهاش با همکار مردش تا عشق و حرماناش با اِما. اَدل به طرز آشکاری به عنوان یک لزبین به تصویر کشیده نشده، او برخوردهای بسیاری با آدمهایی از دو جنس دارد، و حتی در پایان فیلم گرایش جنسی او نامعلوم باقی میماند.
نقد و تفسیر:
توجه داشته باشید که دیدگاه منتقدان لزومن در برگیرنده نظر گردانندگان QMDB نیست.
محو دوجنسگرایی در «آبی گرمترین رنگ است»- وبسایت دوجنسگرا
تفسیرهای ترجمه شده برای این فیلم در وبسایت نقد فارسی در دسترس است.
همچنین ویدئوی کوتاه زیر بررسی این فیلم در صدای امریکا با صدای بهنام ناطقی است:
حاشیهها:
داستان مصور "آبی گرمترین رنگ ست" نوشته جولی مورف توسط "سپیده جدیری" به زبان فارسی ترجمه و توسط نشر ناکجا منتشر شده است. برای دسترسی به این کتاب در انتشارات ناکجا در پاریس به اینجا مرجعه کنید. همچنین مصاحبه با سپیده جدیری را در رادیو فردا بخوانید.
بعد از گرفتن جایزه نخل طلا توسط کِشیش انتقادات و شکایتهای این دو بازیگر از نحوه فیلم سازی ظالمانه کشیش و شرایط سخت کاری سر صحنه که برای مدت شش ماه ادامه داشته آغاز شد. (نمای جنسی اول فیلم به تنهایی ۱۰ روز کار برده است) سدو که نسبت به اگزارکوپولوس جوان تجربه بیشتری در بازیگری دارد تجربه کار با کِشیش را ناگوار توصیف کرده و اعتراف کرده گاهی اوقات کشیش طوری برخورد میکرده که گویی او یک فاحشه است.
این فیلم به دلیل وجود صحنههای جنسی آشکار از "MPAA/سیستم درجه بندی فیلمها توسط انجمن تصاویر متحرک آمریکا درجهبندی سنی NC-17 (درجهبندی سنی ممنوع شده برای ۱۷ سال و زیر ۱۷ سال یا No One 17 And Under Admitted، افراد ۱۷ سال و زیر ۱۷ سال بههیچوجه مجاز به تماشای این فیلمها نیستند. البته این اولین بار در تاریخ سینما نیست که چنین سروصداهایی حول یک فیلم به گوش میرسد، خصوصاً وقتی پای بازیگر زن و کارگردان مرد در میان باشد.